قصه ی جشن افسانه
- Admin
افسانه دختر آفتاب
مجموعه قصه های عامیانه و افسانه ها نه تنها نشان دهنده ی خصوصیت فرهنگی یک ملت است بلکه از راه نشان دادن آرزوها و انگیزه ها روابط بین ملت ها را نیز روشن می سازد.آشنا کردن کودکان با قصه ها و افسانه ها ی کهن یعنی ایجاد یکی از زیبا ترین تجربه های انسانی برای پرورش تخیل آن ها در شناخت جهان گذشته از این ، کودکانی که با افسانه ها آشنا شده اند ، به سوی کشف هویت و استعداد ذاتیشان رهبری می شوند و می آموزند که برای تکامل بیش تر سرشت انسان چه تجربه های ضروری است . بر همین اساس ما قصه های کهن در پایان هر فصل جشنی با نام جشن افسانه برگزار می کنیم
و افسانه دختر آفتاب افسانه ایست که برای جشن افسانه فصل پاییز به صورت قصه گویی ، نمایش و کاردستی در نظر گرفته شده .
افسانه دختر آفتاب ، افسانه پیروزی روشنی بر تاریکی در شب یلدا است . سرزمینی که همیشه تاریک بود و مردمش هیچ گاه روشنایی روز را ندیده بودند . برای اینکه در کوهستان ، دیو سیاهی زندگی می کرد که با دستانش جلوی خورشید را گرفته بود . تا این که شبی دختری با موهای طلایی و چشمان سیاه متولد شد که همه او را دختر آفتاب می نامیدند . او برای شکستن شیشه همر دیو به راه افتاد و با خواندن آواز و لالایی زیبایش توانست طلسم دیو را بشکند و نور و روشنی را به سرزمینش برگرداند .
“دختر آفتاب و دیو سیاه”
نوشته : محمد حسین محمدی
انتشارات : کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
بازنویسی و قصه گویی : هدی غلامی
تصویر گر : نارسیس منتظر
